خانه موتمن الاطبا

خانه موتمن الاطبا از جاهای دیدنی تهران و خانه‌های تاریخی محله عولادجان به شمار می‌رود و با ایوان‌های ستون‌دار و بخاری‌های دیواری گچ‌بری‌شده، از یادگارهای دوران قاجاریه است. این عمارت به میرزا زین العابدین خان دنبلی ضرابی، ملقب به موتمن الاطبا تعلق داشت. وی نخستین فارغ التحصیل دارلفنون و شاگرد دکتر تلوزان فرانسوی محسوب می‌شد و از پزشکان نامی ایران در دوران قاجار بوده است. از خانه موتمن الاطبا، به‌عنوان لوکیشن سریال پربیننده  فیلم خانه پدری استفاده کرده‌اند. این اثر در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۷۹، با شماره ثبت ۳۱۰۴ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسید.

 

موزه سینمایی باغ فردوس

موزهٔ سینمای ایران یکی از موزه‌های استان تهران است. در این گنجینه عکس‌ها، اسناد و وسایل و تجهیزات قدیمی سینما از شخصیت‌های سینمایی نظیر دوبلورها و فیلم‌سازان و نیز پشت صحنه فیلم‌های بزرگ، پوسترها و دیگر چیزهای وابسته به سینما به نمایش گذاشته‌شده‌است. این موزه شامل ۹ نمایشگاه دائمی است.این مجموعه دارای سه سالن سینما با ظرفیت‌های ۲۰۵ ، ۱۰۹ و ۵۴ نفر نیز می‌باشد.

طبق گفته‌ سعید راد که در دبیرستان شاپورِ تجریش (با نام دیگر رشید یاسمی) تحصیل کرده است، محل کنونی موزه سینما پیش از این متعلق به آن مدرسه بوده است. موزه سینمای ایران به منظور گردآوری، حفظ، ثبت و عرضه مناسب میراث سینمای ایران در شهریورماه ۱۳۷۳ توسط شرکت توسعه فضاهای فرهنگی وابسته به شهرداری آغاز به کار کرد. در خرداد ۱۳۷۷ ساختمان قدیمی موزه واقع در کوچه پیرنیا خیابان لاله زار، با حضور سینماگران و حسن حبیبی معاون اول رئیس‌جمهور گشایش یافت.
چهار سال بعد موزه به مکان فعلی خود منتقل شد و در شهریور ماه ۱۳۸۱ با حضور محمد خاتمی باز گشایش شد. عزت‌الله انتظامی اولین مدیرعامل موزه سینمای ایران بود.در سال ۱۳۴۱ گروه هنر ملی نمایش‌هایی مانند «تقلا» و «تیرک شکسته»، نوشتهٔ نصرت پرتوی و همچنین «زنگوله‌ها» نوشتهٔ عباس جوانمرد را در باغ فردوس تمرین کرده و بعد آن‌ها را به کارگردانی عباس جوانمرد در تلویزیون ملی ایران به صورت زنده اجرا کرده‌است.

 

 

میدان توپ خانه

میدان امام خمینی (نام‌های پیشین:میدان توپخانه، میدان سپه) نام میدانی تاریخی واقع در مرکز شهر تهران است. این میدان در سال ۱۲۸۴ هجری قمری در دوره ناصرالدین شاه و به دستور امیر کبیر ساخته و ساختمان‌های گرداگرد آن بارها تخریب و نوسازی شده‌اند. ((امیر کبیر سال ۱۲۶۸ ه ق مطابق با ۱۲۳۰ خورشیدی بقتل رسیده و در زمان ساخت میدان در قید حیات نبوده است ))میدان توپخانه از گذشته‌های دور مرکز حمل و نقل و ترافیک شهر تهران و همچنین محل گردهمایی‌های اعتراضی و همچنین اعدام برخی از محکومان نامی بوده‌است. این میدان هم‌اکنون کانون اداری و تجاری به‌شمار می‌رود.

این میدان محل تقاطع خیابان‌های اصلی و کلیدی شهر تهران است، به گونه‌ای که خیابان‌های لاله‌زار و فردوسی، به‌ترتیب از شمال شرق و شمال غرب؛ از غرب خیابان امام‌خمینی (خیابان سپه)؛ از شرق، خیابان امیرکبیر (چراغ برق)؛ خیابان‌های باب‌همایون، و ناصرخسرو به‌ترتیب از جنوب غرب، و جنوب شرق، به این میدان می‌پیوندند.

عکس از ادمین

شهید حمید باکری

شهید باکری قبل از شهادت خطاب به هم‌رزمانش چنین گفته بود: دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند. در غیر این صورت زمانی فرامی‌رسد که جنگ تمام می‌شود و رزمندگان سه دسته می‌شوند: دسته‌ای که به مخالفت با گذشته خود برمی‌خیزند و از آن پشیمان‌اند. دسته‌ای که راه بی‌تفاوتی در پیش‌گرفته و غرق زندگی مادی می‌شوند و دسته‌ای که به گذشته وفادار می‌مانند و احساس وظیفه می‌کنند و از شدت مصائب و غصه‌ها دق خواهند کرد. پس از خداوند بخواهید با رسیدن به شهادت از عواقب زندگی پس از جنگ در امان باشید، چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزء دسته سوم ماندن هم بسیار سخت خواهد بود.

این مطلب برگرفته از کتاب «اطلس ۳۱ عاشورا» نوشته جلال معبودی است که در سال ۱۳۹۸ به همت انتشارات مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس منتشر شده است.

 

شهید تکاور رضا مرادی

شهید ناوسروان تکاور محمد رضا مرادی با لباس تشریفات گردان یکم تکاوران نیروی دریایی

امروز ۸ مهر ماه ۱۳۵۹ است و ما هنوز در پلیس راه موضع گرفته و فشار های شدید دشمن را تحمل می کنیم تا از این محور، متجاوزین وارد شهر نشوند از دور خودروی ناخدا صمدی و معاونش با سرعت به سمت ما می آید . نا خدا از ماشین بیرون میپرد و با چند خیز به سمت سنگر می رود . دوربین را به دست میگیرد و از پشت عدسی های دوربین رضا را زیر نظر می گیرد با امروز درست ۴ روز است که رضا تقریبا یکه و تنها سه کیلومتر جلو تر از ما در مقابل عراقی ها اجرا آتش می کند و تا بدین جا ۱۹ دستگاه تانک و نفر بر عراقی را به آتش کشیده ، تکان های شانه ی ناخدا خود گویای حال اوست، ژ-۳ کماندوییش را بر میدارد و با چندین خیز خود را به رضا میرساند از دور با اجرای آتش، نا خدا را پشتیبانی می کنیم محکم خود را به رمپ جاده می چسباند و در کنار رضا قرار میگیرد .

با صدای سلیمان به خود می آیم که میگوید :

– صمد کجایی ؟ تو فکری پسر

– هیچی یاد ۸ مهر افتادم و اتفاقات آن روز های خرمشهر

تیمسار صمدی که گویی در بالای آرامگاه رضا به کلی از خود بی خود شده مدام قطرات زیبای اشک از چشمانش جاری میشود روبه ما می کند و میگوید:

– می خواهید آن روز و چند دقیقه صحبتم را در کنار رمپ جاده ی اهواز- خرمشهر برایتان بازگو کنم ؟

– بله جناب ناخدا خواهش میکنم بفرمایید

– آن روز وقتی دیدم رضا یکه و تنها در مقابل آن بی صفتان اجرای آتش می کند و من که فرمانده ی او هستم عقب نشسته ام ناگهان دلم ریخت و تصمیم گرفتم به سمت او بروم وقتی خودم را به رمپ جاده زدم رضا که از شلیک تازه ای بر می گشت احترام گذاشت و گفت :

-جناب ناخدا تا اینجا نفسشون رو گرفتیم شما اینجا باشید تا من به سمت غرب جاده بروم و اجرای آتش کنم

– رضا جان بمون من میرم

– نه گلوله گذاری کردم آمادس الان میام

وقتی از روی جاده خیز برداشت تا به سمت ۱۰۶ دیگری برود نمیدانم، گویی صدای شلیک تانک را شنیدم گلوله درست چند متر جلو تر از رضا به زمین خورد وقتی گرد و خاک کنار رفت دیدم رضا بدون سر در حال دویدن است. فکر کنم برای یک لحظه موقعیت زمانی و مکانی از دستم رفت و نا خود آگاه بر روی جاده به سمت او دویدم و پیکر بی سرش را که به شدت دست و پا میزد در آغوش گرفتم ، رضا بی قراری میکرد و کاری از دست من بر نمی آمد فقط محکم گرفتم این فرزند دلیر رو …سرم رو روبه آسمان کرده و در آن حجمه ی وحشتناک آتش از عمق وجود خدا را صدا کردم …

سلیمان محبوبی حرف های نا خدا را که دیگر وصف آن صحنه برایش مقدور نبود قطع کرد و گفت :

– به احترام همرزم و دوست دلیرمان ناو سروان تکاور رضا مرادی

سپس همه ی دوستان به همراه فرمانده گردان یکم تکاوران نیروی دریای جناب ناخدا یکم تکاور هوشنگ صمدی به رضا ادای احترام کرده و خبر دار ایستادیم …

در حالی که همه وجود رضا را کنارمان احساس می کردیم سلیمان روبه من کرد و گفت :

– صمد جان اگر موافقید برویم سراغ یکی دیگر از بچه ها او هم در قطعه ۲۴ است

– آره حتما  سلیمان جان جناب ناخدا صمدی خواهش میکنم بفرمایید

راستی یادم رفت خودم را معرفی کنم من ناو سروان تکاور صمد مجاور محله جمعی گردان یکم تکاوران نیروی دریایی ( کلاه سبز ها ) هستم.  جانم فدای ایران…

شهید عباس دوران

سرلشکر خلبان عباس دوران (زاده ۲۰ مهر ۱۳۲۹ در شیراز – درگذشته ۳۰ تیر ۱۳۶۱ در بغداد) از خلبانان جنگنده مک‌دانل داگلاس اف-۴ فانتوم ۲ نیروی هوایی ایران بود که در ماه‌های آغازین جنگ ایران و عراق نقش مهمی در بمباران اهداف دشمن عراقی ایفا کرد. خلبان عباس دوران در دو سال اول جنگ بیش از ۱۲۰ عملیات و پرواز برون مرزی موفق داشت.او در عملیات بغداد در خاک عراق کشته شد.

 

صدام حسین پیش از جنگ و در اجلاس سران عدم تعهد در هاوانا، میزبانی بغداد را برای اجلاس بعدی گرفته بود تا ژست یک صلح طلب را به نمایش بگذارد. او با ترسو خواندن خلبانان ایرانی گفته بود: «هیچ خلبان ایرانی جرئت نزدیک شدن به آسمان بغداد برای برهم زدن اجلاس را ندارد.»

در حالی که تلاش‌های دیپلماتیک برای تغییر محل اجلاس عدم تعهد از سوی وزارت خارجه و دولت ایران در جریان بود، نیروی هوایی ارتش  ایران در صدد انجام حملاتی به بغداد برآمد تا عدم امنیت این شهر برای برگزاری اجلاس را ثابت کند. عباس دوران برای جلوگیری از تشکیل کنفرانس سران غیرمتعهدها در تاریخ بیستم تیر سال ۱۳۶۱ مقارن با ژوئیه ۱۹۸۲ مأموریت یافت تا پایتخت عراق را ناامن نماید. در ۳۰ تیر ۱۳۶۱ شش خلبان نیروی هوایی با سه فروند هواپیمای جنگنده برای این عملیات آماده شدند. یکی از این خلبانان عباس دوران بود. تصمیم بر این می‌شود که سه فروند مک دانل داگلاس اف ۴ فانتوم کاملاً مسلح به پرواز درآیند. هر سه تا مرز پرواز کنند و تنها دو فروند از مرز گذشته و به هدف حمله‌ور شوند و فانتوم سوم در همان‌جا منتظر بماند تا در صورت نیاز به آن‌ها بپیوندد. خلبانان مأموریت یافتند روی بغداد عملیاتی انجام دهند. هدف آن‌ها بمباران پالایشگاه «الدوره» بغداد، نیروگاه اتمی بغداد و پایگاه الرشید یا ساختمان هتل اجلاس عدم تعهد بود. هر سه تا مرز پرواز می‌کنند آن‌گاه یکی جدا شده و دو فروند دیگر به فرماندهی دوران وارد خاک عراق می‌شوند. هواپیماها در حدود ۳۰ کیلومتری شهر بغداد با ۳ دیوار آتش در مقابل خود مواجه می‌شوند. پس از عبور از دیوارهای آتش دشمن چند گلوله به یکی از هواپیماها برخورد می‌کند. با اصابت این گلوله‌ها، موتور سمت راست هواپیمای دوران از کار می‌افتد ولی او بازهم تصمیم به ادامه عملیات می‌گیرد؛ بنابراین هواپیماها به‌سمت جنوب شرقی شهر بغداد که پالایشگاه «الدوره» در آن‌جا بود ادامه مسیر می‌دهند و با این‌که پدافند دشمن بسیار قوی است اما تمام بمب‌ها را روی این پالایشگاه تخلیه می‌کنند. بعد از تخلیه بمب‌ها به مسیری ادامه می‌دهند که در واقع این مسیر در نهایت به سالن کنفرانس سران غیرمتعهدها ختم می‌شده‌است. در همین زمان هواپیمای محمود اسکندری که به شدت آسیب دیده با مهارت بالای این خلبان از مهلکه می‌گریزد و به پایگاه هوایی نوژه برمی گردد، همچنین هواپیمای دوران مورد اصابت چندین گلوله ضدهوایی قرار می‌گیرد؛ به‌طوری که از دم هواپیما تا محل قرار گرفتن کابین خلبان آتش می‌گیرد. در این هنگام، منصور کاظمیان، خلبان کابین عقب به درجات و نشانگرها نگاه کرده و متوجه می‌شود که از کار افتاده‌اند؛ بنابراین تصمیم به خروج از هواپیما و ایجکت خود و دوران می‌گیرد؛ ولی قبل از کشیدن دستگیره خروج اضطراری، صندلی ایجت کابین عقب (احتمالاً به دلیل رسیدن آتش به صندلی) عمل کرده و کاظمیان به‌صورت خودکار به بیرون پرتاب می‌شود. اما عباس دوران با صرف نظر کردن از خروج اضطراری، جنگنده صدمه‌دیدهٔ خود را که در آتش می‌سوخت، با هدف ناامن جلوه دادن شهر بغداد، به هتل محل برگزاری هفتمین دوره اجلاس سران جنبش غیرمتعهدها کوبید و مانع از برگزاری این اجلاس در کشور عراق شد.[۸] این عملیات تحت عنوان عملیات بغداد نام گرفت.

 

 

شهید جوانمرد قضاب

قصابی جوانمرد

اهالی شهر دزفول هر زمان می‌خواهند فردی را مثال بزنند که به خوش انصافی معروف است، نام عبدالحسین کیانی را بر زبان می‌آوردند. عبدالحسین قصاب فردی است که مغازه‌اش روبروی ساختمان شهربانی سابق دزفول بود. در وصف او می گویند هر زمان که از او می پرسیدند عبدالحسین، چه خبر از وضع کسب و کار؟ می گفت: الحمدلله، ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشد.

داستان جوانمردی قصاب که با دوازده گلوله به شهادت رسید + تصاویر

کسانی که این قصاب جوانمرد را می شناسند می‌گویند که اگر مشتری مبلغ کمی گوشت می خواست، عبدالحسین دریغ نمی کرد. وقتی که می شناخت که مشتری فقیر است، نمی گذاشت بجز سلام و احوالپرسی چیزی بگوید. مقداری گوشت می پیچید توی کاغذ و می داد دستش.‌ کسی که وضع مادی خوبی نداشت یا حدس می زد که نیازمند باشد دو برابر پولش، گوشت می داد. پول نقد یا گوسفند به افرادی امانت می‌داد و سفارش می‌کرد هر زمان که مشکل‌شان حل شد، آن پول را پس دهند. عبدالحسین بدون قید و شرط پول قرض می‌داد.

داستان جوانمردی قصاب که با دوازده گلوله به شهادت رسید + تصاویر

گاهی برای این که بقیه مشتری ها متوجه نشوند، وانمود می کرد که پول گرفته است. گاهی هم پول را می گرفت و کنار گوشت، توی روزنامه، دوباره بر می گرداند به مشتری. گاهی هم پول را می گرفت و دستش را می برد سمت دخل و دوباره همان پول را می داد دست مشتری و می گفت: «بفرما ما بقی پولت.»

داستان جوانمردی قصاب که با دوازده گلوله به شهادت رسید + تصاویر

دوست و همرزم عبدالحسین تعریف می‌کرد که روزی مرد میانسالی به قصابی می‌آید. گوشت‌ها را نگاه می‌کند و می‌رود. عبدالحسین به شاگردش می‌گوید که به دنبال آن مرد برو و بگو که صاحب این مغازه گوشت را به صورت نسیه هم می‌دهد. آن مرد برمی‌گردد و گوشت را نسیه می‌خرد.

ابن هیثم

ابوعلی محمد بن حسن بن هیثم بصری (۳۵۴- ح۴۳۰ق)، معروف به ابن هیثم، از بزرگترین ریاضیدانان و بدون شک بهترین فیزیکدان ایرانی بود. او اولین دانشمند فیزیک نور در جهان است که در زمینه شناخت نور و قانون‌های شکست و بازتاب آن نقش مهمی ایفا کرده‌است. او همچنین در نجوم، هندسه، چشم پزشکی، و رفع اپتیکی مشکلات چشمی صاحب نظر بود.

به رغم شهرت عظیم وى، اطلاعات مبسوطى درباره دوران‌هاى مختلف زندگى، خاصه تحصیلات و استادان او در دست نیست. آن‌چه در این باره مى‌دانیم، غالباً ً روایاتى است که حدود سه قرن پس از او، نقل شده است.

محل تولد او بصره ای که در آن دوران پایگاه خاندان های بزرگ ایرانی بود.

متن و تصویر از ادمین

ایرانگردی

به زودی مطالب زیبا به نمایش میذاریم

ایران چهار راه تاریخ است، از غرب به شرق، از شرق به غرب و از هر سوی، انسان ناگزیر است از آسمان ایران گذر کند و با خود چنین بگوید: «اینجا کجاست؟». ایران دارای چشم انداز گردشگری بزرگی است که با توجه به تاریخ باستانی، ترکیب فرهنگ ها، آب و هوای مختلف و طبیعت زیبا، توانسته علاقه مندان بسیاری را از هر گوشه جهان مجذوب خود کند. با این حال، در کنار این روح عظیم معنوی، ایران همچنان سرزمینی ناشناخته باقی مانده است که کنجکاوی زیادی ایجاد می کند؛ با مقاله همه چیز درباره ایرانگردی همراه باشید.