آرشیو ماهانه: مهر 1399
فرهنگ ایرانی
رویداد-گذشتگان برای حفظ فرهنگ ایرانی، حتا نام آیینها را دگرگون کردهاند
یک مردمشناس، در نشست «تغییر نگرش فرهنگی»:
گذشتگان برای حفظ فرهنگ ایرانی، حتا نام آیینها را دگرگون کردهاند
خبرنگار امرداد- میترا دهموبد: «هرچه از گذشته به ارث بردهایم، آداب، رسوم و میراثی است که گذشتگانمان برای ما بهارث گذاشتهاند. گذشتگانمان برای اینکه ریشهی آداب را از گزند بداندیشان در امان دارند، پوسته و رویهاش را دگرگون کردهاند، چیزی بر آن افزوده یا از آن کاستهاند حتا نام بسیاری را با توجه به زمان و مکان دگرگون کردهاند اما ریشه را پاس داشتهاند، درست همانند کاری که امروز ما میکنیم تا فرهنگ ایرانی همواره ایرانی بماند.»
«سعیده پراش»، پژوهشگر و مردمشناس، افزونبر گفتار بالا، گفت: «انعطافپذیری فرهنگ ایرانی، مایهی ماندگاری آن در هزارههای پر از تاختو تاز حتا پس از پذیرش دین تازه است بهگونهای که هنوز هم در بیشتر آیینها، هرچند رنگو بوی دینی به خود گرفتهاند اما میشود هستهی ایرانی آنرا دید و لمس کرد.»
به باور «پراش»، وضعیت جغرافیایی ایران و جایگاه استراتژیک آن بسیار ویژه است. ایران همچون پلی خاور(:شرق) را به باختر(:غرب)پیوند داده است بنابراین انتقالدهندهی فرهنگ خاور و باختر بوده و همین انتقالدهندگی، شوند(باعث) آن شده که ایران دارای یک فرهنگ انعطافپذیر باشد.
سعیده پراش گفت: «همهی اقوام و همهی فرهنگها داری حماسهی آبا و اجدادی، افسانهها، استورهها، زبان مادری و تاریخ ویژهی خود هستند که اینها تشکیلدهندهی هویت و شناسنامهی فرهنگی یک قوم هستند و در دادوستدهای تاریخی، آنچه یک فرهنگ را در امان میدارد، پاسداری از همین شناسنامه است، شناسنامهای که زبان، دین و تاریخ سه بخش بارز آن هستند. پاسداری از این سه گزینه، یعنی ماندگاری فرهنگی همچون فرهنگ ایرانی که هر گوشهاش را که بنگری، بوی تاریخ، حماسه و استورهی چندهزارسالهی ایران را میدهد اما با رویهای که توانسته، هسته را در امان دارد.»
«پراش» به دیدگاه برخی مردمشناسان دربارهی زبان، اشاره کرد و گفت: «به باور برخی، زبان سازندهی فرهنگ است یعنی فرهنگ بر زبان و زبان، بر نمادهای رفتاری استوار است.»
بهگفتهی وی زبان هم بسته به اینکه در چه زمینهی فرهنگی رشدکرده باشد، تطبیقپذیر و یا انعطافپذیر خواهد بود و زبان ما با همین ویژگی انعطافپذیری توانسته خود را ماندگار کند و ما با وجود اینهمهواژهی واردشده، هنوز هم زبانمان، زبان فارسی است.
پراش گفت: «زبانهایی که محدودیت واژگانی دارند و انعطافناپذیرند، با دست خود، گورشان را کندهاند، همچون زبان مصریان باستان که دیگر اثری از آن نیست.»
در سلطهی سیاسی و نظامی، فرهنگها همواره، تاثیر میپذیرند و کمتر پیش میآید که عناصر فرهنگی جامعهی مغلوب، صادر شود در حالیکه بهگفتهی «پراش»، این جای بسی شگفتی است که با وجودی که ما زیر سلطهی سیاسی و نظامی بودهایم ولی بیش از هر فرهنگ و زبانی، عناصر فرهنگیمان را دادهایم بهجای اینکه از عناصر فرهنگی بیگانه تاثیر بگیریم.
«پراش» که در «بنیاد جمشید» و پیرامون «تغییر نگرش فرهنگی»، سخن میگفت به بسیاری از باورها، نمادها، ارزشها و هنجارهایی اشاره کرد که هنوز هم ایرانی و دستنخورده ماندهاند و گفت: «همهی اقوام تلاش میکنند تا تجربههای فرهنگی خود را با موقعیتهای نوپدید، سازگار کنند. از این سازگاری تازه، اندوختهای فرهنگی بهدست میآید که پذیرش همگانی پیدا میکند. هنگامیکه پذیرش همگانی پیدا کند، بخشی از باورهای مشترک آن ملت خواهد شد و این پذیرش همگانی، افراد را از بروز رفتارهایی که گروه اجتماعی و فرهنگ را تهدید میکند، بازخواهد داشت.»
وی در پایان به بسیاری از آدابی که دگرگونی یافتهاند اما همچنان ریشهی ایرانی خود را نگاه داشتهاند اشاره کرد و در این باره به گونههای متفاوت سفره همچون سفرههای نذری، سفرههای جشن و سوگ و چیدنیهایی که بر ان گذاشتهمیشود، پرداخت و آنها را دارای درونمایهای ایرانی دانست که تنها نامش دگرگون شده و یا شاید یک یا چند چیدنی هم بر آن افزوده شده باشد تا بتواند آن را از گزند بددلان و بداندیشان در امان دارند و شاید تنها همین ترفند دگرگونی نام، راز ماندگاری آیینها بودهاست. هرچند امروزه، بسیاری از مردم ما با وجودیکه آیینهای کهن ایرانی را برپا میکنند، شوندش(:دلیلش)را نمیدانند.
وی برگزاری جشن سوری در سپیدهدم چهارشنبهسوری در روستاهای شمال، مراسم «پنجهخمیر» در میان عشایر پیش از آغاز سال نو، مراسم بارانخواهی و آفتابخواهی، برگزاری جشن فالکوزه در روستای امامزاده کلر که همانند آیین «چکودوله» زرتشتیان است و درست در روزهایی نزدیک جشن تیرگان برگزار میشود را از جمله آیینهایی برشمرد که هستهی ایرانی خود را نگاه داشتهاند اما برای ماندن، نامشان دگرگون شده یا دعاها و نیایش
هایی بر آن افزوده شدهاست و این به معنای انعطافپذیری فرهنگ ایرانی است.
خون بس؛پیش داوری یا بینش علمی
سعیده پراش، مردم شناس، پژوهشگر فرهنگی ومدرس دانشگاه:
انسان به شوند دارا بودن فرهنگ می تواند زیست بوم خود را بازآفرینی کند. ابزارها،معیارها و الگوهایی بسازد و زندگی خود را با آنها سازگار کند.
ز دانا بپرسید پس دادگر
که فرهنگ بهتر بود یا گوهر
فرهنگ مجموعه ایست در هم تنیده شامل؛ دانستنی ها،باورها و اعتقادات،فن،هنر،روش،قانون و تمام رفتارها و ضوابط شیوه ی زیست مردم،که فرد آن را از جامعه ی خویش فرا می گیرد و منتقل می کند.
فرهنگ مادی_ فرهنگ غیر مادی
پدیده هایی که محسوس،ملموس و قابل اندازه گیری هستند مانند ابزارهای کاربردی زندگیِ انسان،اختراعات و ابداعات در زمره ی فرهنگ مادی هستند.فرهنگ غیر مادی ؛بخشی از فرهنگ که قابل اندازه گیری نیست و به شمارش و آمار در نمی آید و ارزیابی آن از بخش فرهنگِ مادی دشوارتر استمانند؛ ارزش ها، باورها، هنجارها، نمادها(زبان مهمترین نماد)،ساختار خانواده و خویشاوندی و از این دست.فرهنگ مادی و غیرمادی به یکدیگر وابسته اند و دگرگونی در یک بخش،دگرگونی در بخش دیگر را به همراه می آورد.
میراث فرهنگی به همه ی آثار مادی و غیر مادی به جا مانده از گذشتگان گفته می شود که دارای ارزش فرهنگی است و شناسنامه فرهنگی یک ملت را به نمایش می گذارد.میراث فرهنگی یک کشور از آنِ همه ی مردم آن کشور است و همه در برابر آن مسعولیت دارند.
میراث فرهنگی دارای دو بخش ملموس و ناملموس است.
میراث فرهنگی ملموس، قابل دید و لمس کردن است مانند بناهای تاریخی و ابزار و اشیا موزه ها. میراث فرهنگی ناملموس را می توان گنجینه زنده بشری و بازتاب فرآیندهای خردمندانه دانست که در دوره های تاریخی در یک جامعه شکل گرفته. میراث فرهنگی ناملموس به گونه ای ناخودآگاه و روایی از نسلی به نسل دیگر منتقل و آموخته می شود. نگاهبانی از میراث فرهنگی ناملموس در پویایی و زنده نگاهداشتن فرهنگ به ویژه پاره فرهنگ های بومی که بخش رنگین بدنه ی فرهنگ هستند،و در پایداری چندگانگی (تنوع) فرهنگی نیازی ضروری است.
_باورداشت ها و اعتقادات
_تاریخ ادبیات شفاهی
_آیین ها و آداب و رسوم(برای نمونه “خون بس”)
_قصه،متل و داستانک ها
_ترانه ها و آوازهای بومی
_استوره و افسانه
_ستاره شناسی
_روش های پزشکی
_زبان،گویش ها،لهجه ها
_دانش مهرازی
_نمایش های سنتی و آیینی و جشنواره ها مانند؛تعزیه، لافن بازی(یا ریسمان بازی از نمایش های جشنواره ای استان گیلان)،
وَرزا جنگ (آیینی کهن که در زمان آسایش از کار انجام می شود .مبارزه میان گاوهای نَر با کارکرد انتقال ویژگی های زیستی برتر به نسل های بعد)
_جشنواره های فصلی برداشت محصول: مانند جشنواره انار،فندق، برداشت گندم و..
_رقص و پایکوبی
_نمادهای سنتی که در نقاشی،تندیس سازی،سفال،بافت فرش و.. به کار می رود.
_گوناگونی شیوه های پخت خوراک.
همگی در زمره میراث فرهنگی ناملموس هستند.
فرهنگ غیرمادی و میراث فرهنگی ناملموس بخش بسیار بزرگ شناسنامه یک جامعه و یک ملت را تشکیل می دهد و نادیده گرفتن بخش هایی از آن تهدیدی است در از دست دادن هویت فرهنگی و ملی.یکی از بخش های جدایی ناپذیر و پررنگ میراث فرهنگی ناملموس، آداب و رسومی است که در درازای زمان مردم را نسبت به شیوه های مرسوم انجام کنش های روزانه شان هوشیار می کند و آن ها را با فرهنگ، نمادها و نشانه ها و دیگر افراد جامعه سازگار و همراه می کند.از میان رسم های پرشمارِ فرهنگ پربارِ ایران چندی است که در بسیاری از رسانه های اجتماعی،واکنش های گوناگون را درباره ی ثبت ملی رسمِ کهن “خون بس”،می خوانیم و می شنویم.
“خون بس” رسمی کهن در پایان دادن به درگیری ها،جنگ ها و خونریزی های درون و برون گروهی بوده است.
در درگیری میان گروهای اجتماعی(ایل،طایفه و..) اگر فردی کشته می شد برای پایان دادن به جنگ و خونریزی، یکی از دختران خانواده قاتل به عقد و ازدواج یکی از مردان خانواده ی کشته شده(مقتول) در می آمد.در سرزمینی با جایگاه جغرافیایی و سیاسی ویژه و کم آب،افتخار به جنگ آوری و دلیری و درگیری بر سرِ منابع و آب دور از ذهن نیست!فراگیری و رواج این رسم در بخش هایی از ایران(خوزستان،عشایربختیاری،لرستان، ایلام و ..)در زمان خود نه تنها ناکارآمد نبوده بلکه بر خلاف باورِ برخی تاکید بر نقش و ارزش زنان در پیوندهای اجتماعی، پایداری ساختارِ خانواده و خویشاوندی داشته است که با نگاهی کارشناسانه، علمی و بدون پیش داوری می توان به چرایی شکل گیری این رسم کهن پی برد.
جهان پیش رو بیننده دگرگونی های بسیار در الگوی خانواده است که برای نسل های پیشین ما تصورش هم دشوار بوده است!
دگرگونی های گسترده ای در ساختار خانواده؛
_خانواده تک والدی(پدر یا مادر به همراه فرزند)
_خانواده ترمیمی(ازدواج های دوم به همراه فرزندانی از ازدواج پیشین)
_خانواده همبالین(پیش از ازدواج یا به جای ازدواج با هم زندگی می کنند.)
سرانجام اینکه خانواده با آنچه در پنجاه سال پیش بود تفاوت زیادی پیدا کرده است و با آنچه در صدسالِ پیش بوده است،تفاوت های بیشتری!تنها ساختار و شکل خانواده و خویشاوندی دچار دگرگونی نشده است!
“رابطه” به معنای دگرگونی در چشمداشت از مناسبات با دیگران تنها بیست یا سی سال است که کاربرد عمومی پیدا کرده، آنچه به دوامِ “رابطه” در جهان نوین می انجامد صمیمیت و تعهد است.این دگرگونی عاطفی که معنای عشق و رابطه جنسی را بسیار متفاوت از گذشته کرده است، برآیند پویایی فرهنگ است.
دگرگونی در ساختار اجتماعی،دگرگونی در همه ی نهادها را پدید می آورد.
حال چگونه است که ما از ثبت ملی رسمی کهن که در زمان و زمینه ی اجتماعی خویش “کارکرد” داشته،سر باز می زنیم و آن را با دگرگونی های جهان پیش رو تحلیل و تبیین می کنیم؟!در چین بر خلاف سیاست های رسمی حکومت در پشتیبانی از حقوق خانواده، ازدواج در برخی مناطق بسیار سنتی انجام می شود و قرار و مداری است بین دو خانواده نه افرادی که با هم ازدواج می کنند! این رویه در هند و بسیاری از شهرها و روستاهای جهان رایج و عادی است.بنابراین چشمداشت زیادی است که به بهانه ی شعارهای زن محور(فمنیسم) ، نسخه ای یکسان برای دو ساختار اجتماعی و فرهنگی متفاوت پیچیده شود.جامعه ی پساصنعتی و پسانوین ساختاری متفاوت با جامعه ی در حال گذار دارد.
هر فرهنگ را باید بر اساس معناها و ارزش های ویژه ی آن فرهنگ مطالعه کرد، این همان دیدگاه “نسبی گرایی فرهنگی” است که ما را از مطلق گرایی و مطلق نگری به دور می دارد.آنچه در این روزها می خوانیم اعتراض هایی است که بدون نگاه کارشناسی و تخصص گرایانه،با نگاهی مطلق گرایانه به “خون بس” نگاه می کند!نیاز است بگویم ما تنها درباره ی ثبت ملی این رسم کهن و میراث ناملموس سخن می گوییم و نه تکرار و پیوستگی آن! فرهنگ پویاست،پوست می اندازد و کنش های اجتماعی مناسب با ساختار جامعه را شکل می دهد .
ازدواج، بیست، سی و یا پنجاه سال پیش در ساختار و شرایطی دگرگونه از امروز انجام می گرفته، و بیش از آنکه بر “رابطه”، صمیمت عاشقانه و برابری استوار باشد، بر؛
_تنظیم و مشروعیت بخشیدن به روابط جنسی
_پیوستگی و تداوم نسل
_اجتماعی کردن کودکان،پیوستگی و پایداری میراث فرهنگی استوار بوده است.از سویی دیگر هر اجتماع انسانی فرهنگ ویژه ای دارد. بدین معنی که هر رسم،آیین،اندیشه، هر شیوه ی بیان و رفتاری که رخ می دهد فرهنگ است و “کارکرد”دارد.کارکرد یعنی هر کنش اجتماعی و نهاد را با توجه به رابطه یا رابطه هایی که با تمامی کالبد اجتماعی دارد، در دید آوریم. به عبارت دیگر کنش اجتماعی وقتی به روشنی شناخته می شود که مناسبت،سهم و کارایی آن در برابر سایر کنش های اجتماعی روشن شود. زمانی می توان گفت یک رفتار، پدیده و یا رسم مورد مطالعه قرار گرفته است که شیوه ی ارتباطش با اقتصاد،سیاست،خانواده و دین کاملا روشن شده باشد و همچنین کارکرد و خویشکاری اش در سطوح گوناگون بررسی شود و شُوند (دلیل)چیستی اش روشن گردد.
در اینجا با دو پدیده “مجموعه نگری” و “سودمند بودن” رو به رو هستیم.”خون بس” در مجموعه ی فرهنگی زمان و زمینه ی خویش، نه تنها آسیب رسان نبوده بلکه سودمندی های فراوانی داشته است؛ مانند: پیشگیری از جنگ و خونریزی،پیشگیری از تکه تکه شدن منابع،پیشگیری از فروپاشی ساختار اجتماعی، نگاهداشت هنجارها و ایجاد همبستگی اجتماعی.
یک پدیده ی تاریخی_اجتماعی را نمی توان جدا از زمینه،زمان و ساختار فرهنگی اش بررسی کرد.
فرهنگ مجموعه ای از سازمان ها و هموندهاست که واحدهای وابسته به یکدیگر دارند و هر واحد در جای خود در کنار واحدهای دیگر، خویشکاری خود را در مجموعه کل انجام می دهد.”خون بس” رسمی کهن در پاسداشت ساختار خانواده و خویشاوندی بوده که در نتیجه به نگاهبانی فرهنگ می انجامیده است.خانواده در بستر تاریخ همواره ابزار سودمندی در یادگیری،همیاری،پیوندهای گروهی و قبیله ای و نظم اجتماعی بوده و در این میان زنان همواره جایگاه و نقش اصلی را ایفا کرده اند و این موضوع فراتر از عشق و رابطهی شخصی، برای پایداری ساختار اجتماعی کارکرد داشته است.
بنابراین “خون بس” نه تنها شوند سرافکندگی زنان ایران زمین نیست بلکه با بررسی در زمان و زمینه ی فرهنگی خود نشان از ارزش والای زنان در پاسداری از ساختار خانواده و خویشاوندی،پیوستگی نسل ها،پیوستگی میراث فرهنگی و نگاهبانی از فرهنگ دارد. فرهنگ پویاست؛تمام پدیده های اجتماعی بنابر نیازمندی های زمان دستخوش دگرگونی هستند و ثبات به معنای فیزیکی واژه، در هیچ یک از جنبه های فرهنگی یافت نمی شود.
فقط فرهنگ های مرده_ که آثارشان را از میان برگه های تاریخ کاوش های باستان شناسی می توان دید_ثابت هستند وگرنه زندگی جامعه ی انسانی نمی تواند ساکن و ثابت باشد و پیرو آن سنت ها، آداب و رسوم،روش ها، هنر و سرانجام فرهنگ نیز پیرو این دگرگونی است و این راز ماندگاری و هستی فرهنگ است.فرجام سخن اینکه در جامعه ی در حالِ گذار ایران با دگرگونی ساختار و زمینه ی فرهنگی، “خون بس” نیز کارکرد خود را از دست داده و به یادگاری در حوزه ی “میراث فرهنگی ناملموس” تبدیل گشته است.
اما فراموش نکنیم بخش مهمی از شرایط گذار، فرآیند چگونگی گسستن از گذشته و پیوستن به آینده است.
فرد جزییات فرهنگ جامعه ی پیشین خود را می شناسد و برای بازسازی آینده آماده می شود.در این گذار نباید با نگاهی سرزنش آمیز به پیشینه ی فرهنگی خویش بنگریم، زیرا که دچار نوعی سردرگمی میان گسستن از گذشته و پیوستن به آینده خواهیم شد.کارکرد آگاهی از میراث فرهنگی ملموس و ناملموس آگاهی رسانی و آشنایی نسل های نو در پیوند و همبستگی با فرهنگ ملی است که به تقویت حس همبستگی اجتماعی و پایبندی به هویت ملی می انجامد
جشن نوروز
(نوروز هفت سین ماهی) کرونا نگاری و نوروز
چند سالی است که سخن های غیرعلمی و عامیانه ای درباره ی وجود ماهی قرمز در سفره ی هفت سین دست به دست می گردد امسال با همه گیری ویروس کرونا نوشته های تنش آمیز و هراس آور بیشتری در فضای مجازی می چرخد بهتر است کوتاه بخوانیم و بدانیم؛ در اسطوره های ایرانی ماهی نماد زایش و باروری است در باور اسطوره ای ایران جهان بر روی شاخ گاو و گاو بر روی دم ماهی قرار گرفته است، این درجه ازظرافت و در پیوند زنانگی و مردانگی که نماد زایش و تداوم هستی است در اسطوره های جهان ویژه و خاص است،افزون بر آن، دو ماهی نماد ماه اسفند است در فرهنگ عامه زمانی که از رسانه های همگانی برای آگاهی رسانی دقیق سال نو خبری نبود مردم هنگام دگرگونی سال به دو ماهی می نگریستند و باور داشتند اگر دو ماهی تکان بخورند ماه اسفند به فروردین تحویل داده خواهد شد و سال نو می شود و پیرو همین اندیشه در فرهنگ عامه هرگز یک،سه ، چهار و … ماهی بر سفره هفت سین نمی گذاشتند بلکه باور داشتند باید ۲ ماهی در تنگ گذارده شود این آشناییِ مردم و فرهنگ عامه را با نمادها می رساند.هر جا ردپای تاریخ و یافته های باستان شناسی کم رنگ باشد این مردم شناسی است که با بازشناسی آداب و رسوم، رفتارهای فرهنگی و اجتماعی و فرهنگ عامه رد پای یک آیین کهن را بازشناسی می کند از سویی، نوروز یک مجموعه فرهنگی است حذف هر یک از آخشیج های آن به منزله تهدید و فروپاشی مجموعه است. تمام آخشیج های(عناصر) سفره هفت سین نماد زایش ،باروری و تداوم هستی است فقط یک ملت با چنین جهان بینی در سراسر تاریخ می تواند پایه گذار فرهنگ و تمدن در جهان باشد.
هیج گزارش علمی مبنی بر انتقال هر گونه بیماری از جمله کرونا از ماهی به انسان وجود ندارد. چند سالی است که غرض ورزان ، کینه توزان، جهان وطن ها و بی هویت ها به بهانه های گوناگون آیین های کهن ما را نشانه گرفته اند با خِرَد و عشق به میهن هویت ملی خویش را پاس بداریم.
نقدی بر سخن دبیرکل ملی یونسکو
نقدی بر سخن دبیرکل ملی یونسکو
هردم از این باغ بری میرسد!
“غرب ایران را باید محور آیین “نوروز” قرار دهیم/ این منطقه “شناسنامه تاریخ” ایران است”!!!
شگفتآور است بدانیم این جملهی نادرست را دبیر کل کمیسیون ملی یونسکو گفته است!
?دبیرکل کمیسیون ملی یونسکو (حجت الله ایوبی) در آیین امضای تفاهم نامه احداث مسیر گردشگری تاریخ و تمدن ایران که (۱۳ امرداد) با حضور مدیران و مسوولان شهری شهرهای کرمانشاه، سنندج و همدان در محل هتل پارسیان کرمانشاه برگزار شد، از این سه شهر به عنوان شناسنامه تاریخ ایران زمین یاد کرد!
“تنها غرب ایران را محور آیین کهن نوروز دانستن و شناساندن سه شهر (کرمانشاه، سنندج و همدان) به عنوان شناسنامه تاریخ ایران زمین اینگونه به اندیشه میرساند ایشان یا در اساس نمیدانند مفهوم “شناسنامه تاریخی” یک ملت چیست!
یا نمیدانند سراسر ایران بزرگ چگونه منسجم و یکپارچه در درازای تاریخ فرهنگ این سرزمین را بنا نهاده و در پروش آن همهی ملت ایران دست در دست هم، همچون نگارههای نمادین و گویای شهر پارسه (تخت جمشید) همت گماردهاند.
۱_ شناسنامه فرهنگی-تاریخی یک ملت به چه معناست؟
هر ملتی دارای تاریخ، ساختار خویشاوندی، شیوههای اقتصادی، عرف، قانون و مناسک اعتقادی، زبان؛ ادبیات،هنر و “آیینهای ویژه خود است. (آیینها در دو بخش شادمانی و سوگ دسته بندی نخستین میشوند که نوروز بخشی از آیینهای شادمانی و به شهامت بزرگترین و گویاترین جشن و آیین شادمانی ملت ایران است که از هرگونه بار قومیتی و دینی آزاد است)
این ویژگیها که فرهنگ یک جامعه را از جامعهی دیگر جدا میسازد، شناسنامه فرهنگی یک ملت است که به تاریخ آن گره خورده.به عبارت دیگر گذشتهی تاریخی (آنچه آقای ایوبی آن را به غرب ایران محدود کرده) در بر دارنده حماسه های نیاکان، زبان و گویشها و لهجهها، باورها، سنتها، مفاخر ملی، استورهها، هنر، ادبیات شفاهی و نوشتاری .. است که شناساننده تاریخ فرهنگی یک ملت است.تاریخ بخشی باارزش از شناسنامه فرهنگی یک ملت است که میراث مشترک محسوب شده و هرگاه آن را از یک گروه اجتماعی دریغ کنیم “شخصیتِ فرهنگِ جمعیِ” یک ملت دچار بحرانِ شناختی میگردد!
۲_در کدام سند علمی محور پایه گزاری نوروز،غربِ ایران یاد شده؟نوروز بخشی از آیینهای شادمانی گسترده و پربارِ ایران زمین است که در نوشتههای مستند علمی، یافتههای باستان شناسی و یا ادبیات شفاهی (فولکلور) این سرزمین نشان از آن ندارد که مدار و محور نوروز غرب ایران باشد!در شاهنامه نوشتار مستند تاریخِ ایران زمین درباره نوروز چنین آمده؛
“جهان انجمن شد برِ تخت او
شگفتی فرومانده از بخت او
به جمشید بَر گوهر افشاندند
مَرآن روز را روز نَو خواندند
سرسالِ نو هرمز فرودین
برآسوده از رنج، تن دل ز کین
بزرگان به شادی بیاراستند
مَی و رود و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ از آن روزگار
به ما ماند از آن خسروان یادگار”
همانگونه که روشن است هیچگونه اشارهای (آشکار، یا دارای ایهام) به شهر و یا جایگاهی برای محوریت نوروز نیست مگر همهی ایران!نوروز برآمده از ویژگیهای فرهنگی، اجتماعی، تاریخی، جغرافیایی، استورهای ملت ایران و سرزمین یکپارچه ایران است.“ویژگیهای تاریخی-فرهنگی یک جامعه محدود به بخشی از آن نیست!”
بهرهگیری از برچسبهای اینچنینی که گروههایی از جامعه را از دیگران جدا میسازد خطر ایجاد جناحبندی قومیتی میانِ “ما” و “آنها” را به دنبال دارد که در آن بخشهایی از جمعیت “خودی” و دیگران “غیرخودی” محسوب میشوند!
نوروز آیینی است که همهی هموندان فرهنگ ایرانِ بزرگ به آن وابستهاند و نه بخشهای ویژهای از آن!
به یکپارچگی ملت ایران و میراث مشترک ایرانیان احترام بگذاریم و اگر تخصصی نداریم خوشایندگویی نکنیم!
جشن تیرگان
خبریار امردادـ نگار پاکدل :
«جشن تیرگان را باید از جشنهای استورهایـماهانه دانست. از میان ۱۲ جشنی که با برابر شدن نام روز و ماه در ایران برپا میشده است آنهایی که با کارهای کشاورزی و فصل باران در پیوند بودهاند، به دیگر سخن جشنهایی که پیوند بیشتری با زندگی بشر داشتهاند اهمیت بیشتری یافته و با اندیشههای استورهای همراه شدهاند، مانند جشنهای مهرگان، تیرگان و سده که ازاین میان «جشن تیرگان»، با نام «تیرماه سیزه شو» (شب سیزده تیرماه)هنوز کموبیش در مازندران برپا میشود.»
«سعیده پراش»، کارشناس ارشد مردمشناسی، افزونبر سخن بالا در نشستی که به فرخندگی جشن تیرگان برپا شده بود گفت: « در گاهشمار ایرانی تیرماه ، چند سده به آغاز فصل پاییز رسیده بود زیرا از زمان خسروپرویز و در پی نابسامانیهای کشور، کبیسه گرفتن به دست فراموشی سپرده شد و این کبیسه نگرفتن شوند جابجایی ماههای سال شد، آنچنان که فردوسی در شاهنامه نیز چنین آورده است؛ بهار و تموز و زمستان و تیر نیاسود هرگز یل شیرگیر»
وی در ادامهی سخنانش افزود: «چون آب برای ایرانیان مانند دیگر آخشیجهای چهارگانه پاک و سپندینه بوده و بر پاکداریاش سفارش شده برای آن ایزدی هم وجود داشته است. ایرانیان، آب را برای تبرک و پاک کنندهی بدیها، دردها و بیماری به کار میگرفتهاند و به مناسبتهای گوناگون که رنگوبوی آیینیـاستورهای هم داشته در آب شستوشو کرده و از «ایزد آب» درخواست تندرستی، زایش و باروری و برکت میکردهاند و این جای اندیشیدن دارد. تیرگان جشنی که با استورهای در بارهی شستوشو در آ بها همراه است و امروزه کسانیکه این جشن را برپا میدارند به گونهی نمادین به یکدیگر آب میپاشند.»
پراش، نوشتهای از کتاب «ابوریحان بیرونی» را در بارهی تیرگان اینگونه خواند: «چون کیخسرو از جنگ با افراسیاب برگشت در این روز (تیرگان) به ناحیهی ساوه عبور نمود و به کوهی که به ساوه مشرف بود بالا رفت و فرشتهای را دید، در دم مدهوش شد و این مدهوشی ، با رسیدن بیژن، پسرگودرز برابر(:مصادف) شد و بیژن قدری از آب چشمه بر روی کیخسرو ریخت. آیین اغتسال و شستوشوی به این آب و دیگر آبهای چشمه سارها برجای ماند از راه تبرک.»
این کارشناس مردمشناسی سخنانش را اینچنین پی گرفت که: «پیرامون جشن تیرگان به مناسبت جشنی ماهانه، داستانی استورهای و حماسی حلقه زده است. حماسهی تعیین مرز ایران با تیر انداختن آرش که در اوستا، چنین آمده؛ تیشتر ستارهی رایومند و فرهمند را میستاییم که شتابان بدان سوی پرواز کند، به سوی دریای «فراخکرت»، مانند تیر ارخش (آرش)، بهترین تیرانداز ایرانی که از کوه «ائیر یوخشوت» به سوی کوه «خَوانوَنت» پرتاب کرد.»
وی افزود: «ابوریحان بیرونی در«التفهیم»، دربارهی تیرگان اینچنین آمده است؛ بدین تیرگان گفتند که آرش تیر اندخت از بهرصلح منوچهر که با افراسیاب ترکی کرده است.»
سپس پراش، اشارهای هم به «آثار الباقیه»، کرد و گفت: «در این کتاب نیز چنین آمده؛ آرش برای تعیین مرز ایران و توران کمان را تا بناگوش خود کشید و خود پاره پاره شد.»
این سخنران سپس یادآور شد: «از جشن تیرگان، پس از سدهی هشتم در نسکهای تاریخی و ادبی اثری بر جای نمانده است. اما این بدان معنا نیست که این جشن پس ازسدهی هشتم نابود شده است، همانگونه که پیشتر یاد شد این جشن هنوز در مازندران برگزار میشود. در کرمان هم در دههی دوم تیرماه (بر اساس گاهشمار ایرن امروز)، جشنی برگزار میشود که به آن «تیرو جشن»، میگویند. نباید فراموش کنیم که نویسندگان و تاریخ نگاران جشنهای مردمی(:عامیانه) را دارای ارزشی آنچنان نمیدانستند که به نگارش درآیند.».
از دیگر بخشهای این نشست،چکامهی «آرشکمانگیر» اثر زندهیاد سیاوش کسرایی بود که «خوشنو» اجرایش کرد و چکامهی «آرش و تیرگان» توران شهریاری که مجری آن را خواند. برنامهها با چکامهخوانی سیاوش تهرانی پی گرفتهشد. «سحراحمدی» و «احسان منظمی» نیز به اجرای موسیقی پرداختند.
این جشن به کوشش بنیاد فرهنگی جمشیدجاماسیان در ساعت ١٧ دوشنبه ١٢تیرماه برپا شد.
سعیده پراش در ادامهی سخنانش برخی از آیینهای این جشن را که در میان مردم رواج داشته و دارد، اینچنین برشمرد.
١ـ خوردنیها
وی در مورد این آیین چنین سخن راند: «همهی جشنها به گونهای با خوراک و زیادهروی در خوردن و آشامیدن همراه است و جشن تیرگان هم اینچنین است. برای نمونه در «آثار الباقیه» و «زین الاخبار»، آورده شده است؛ مردم میوه و گندم را میپختند. حتا در اینباره داستانی استورهای هم وجود دارد، چنانچه در «زین الاخبار» آمده؛ هم اندر این روزها گندم با میوه بپزند و بخورند و گویند اندر آن وقت همه گندم پختند و خوردند که آرد نتوانستند کرد زیرا که همه اندر حصار بودهاند.»
پراش همچنین افزود: «در جایی دیگر از «آثارالباقیه» آمده؛ و چون در وقت محاصره کار بر منوچهر و ایرانیان سخت و دشوار شده بود ، به قسمی که دیگر به آرد کردن گندم و پختن نان نمیرسیدند، گندم و میوهی کال را میپختند. بدین جهت شکستن ظرفها و پختن میوهی کال و گندم در این روز رسم شد.»
این کارشناس همچنین یادآوری کرد: «در مازندران چند روز پیش از فرا رسیدن جشن تیرگان (شب ۱۳آبان ماه بر اساس گاهشمار مازندرانی)، زنها مقداری شیر و آب و نمک و گندم را با هم مخلوط کرده و پس از ۳روز گندم را خشک و در تابه بو میدهند و به این مخلوط که از شبچرههای «تیرماه سیزه شو» است، «گندم وریشت» (گندم برشته) میگویند و باور دارند اگر گندم به هنگام بو دادن دود کند برای خانه برکت و باروری به همراه خواهد داشت.»
٢ـ آب پاشی
این پژوهشگر سپس به آیین آب پاشی اشاره کرد و گفت: «از دیگر آیینهای این روز آب پاشیدن به یکدیگر همراه با شادمانی است. در «آثارالباقیه» و «زینالاخبار»، از این آیین یاد شده و هر دوی این نسکها آن را با داستان کیخسرو که پیشتر گفته شد در پیوند میدانند و ابوریحان از دیگر شوندهای رسم آبپاشی را نباریدن باران برای زمانی دراز میداند که با بارش باران مردم این آب را تبرک دانسته و آن را بر سرو روی یکدیگر میپاشند.»
به باور این استاد دانشگاه: «این آیین میتواند به این شوند باشد که آخشیجهای چهارگانه برای نیاکان ما سپندینه و مینوی بوده، بهویژه آب که نقش کلیدی و زندگیبخش برای پرباری کشاورزی و پرواری دامها داشته، تا جاییکه ایزد آب، ایزدی مادینه با تاکید بر قدرت برکت، باروری و زایش است پس جای شگفتی نیست برای تبرک جستن و بیمه کردن خود از جهت تندرستی، زایش و باروری و برکت از ایزد بانوی آبها یاری جسته و از آب باران به یکدیگر میپاشند که نشان مهر و بخشش ایزد آبها به نیاکان ما بوده است.»
٣ـفال گرفتن
وی از دیگر آیینهای این روز فال گرفتن را دانست و افزود: «فال حافظ گرفتن و شاهنامهخوانی در مازندران و فال کوزه در میان نیاکان ما(و امروز در میان زرتشتیان)، برای مردمی که چشم به آسمان و مهر ایزد آبها داشتهاند چیز شگفتی نیست. به باور ایرانیان خداوند مهربان وبخشنده است که در خشکسالی برایشان باران میرساند و ایرانیان با فال گرفتن نیکبختی و نیکانجامی کار خویش را حدس میزند.»
این کارشناس سپس اشارهای به بخش از کتاب بهدینان کرد و گفت: «در کتاب بهدینان آمده؛ به وسیلهی پسری نابالغ، «دورهای» را (کوزهای با دهانهی گشاد که بیشتر برای ترشی و مربا از آن استفاده میشود) از آب هفتچشمه یا قنات پر میکنند، زنان و دختران شی نشانهگذاری شدهای مانند، دکمه، مهره و یا چیزهایی از این دست را در «دوره» میاندازند و کسیکه چکامههای فردوسی ، حافظ، باباطاهر یا فایز را میداند با خواندن چکامه ،اشیا را یکی یکی از «دوره» بیرون میآورد و صاحب هر شی، فال خود را از چکامهی خوانده شده در مییابد و این آیین با خیس کردن یکدیگر پایان میپذیرد.»
وی سپس یادآور شد: « در جایی دیگر از همین کتاب آمده؛ در این جشن، از روز «تیر» تا روز« باد» در گاهشماری زرتشتی بند رنگارنگی به دور دست یا به جایی از لباس میبندند و در روز باد، در بلندایی آن را به باد میسپارند.»
به باور این پژوهنده: « اینچنین به نظر میرسد که افزون بر، برگزاری این جشن بر پایهی گاهشمار مازندرانی پیوندی نیز میان ایزد «تیر» و ایزد «آبان» وجود داشته باشد. چون ایزد تیر ،ایزد بارانهاست و ایزد آبان، نگهبان آبها و این آیین میتواند ذهن ما را به این نکته روشن کند که افزونبر خاک ،۲عنصر با ارزش دیگر در کشاورزی آب و باد است، گونه و وزش باد میتواند در گردآوری دادههای (:محصولات) کشاورزی و بهویژه باد دادن خرمن نقش اساسی ایفا کند. جشن تیرگان نیز مانند بسیاری دیگر از آیینها ،جشنها و پدیدههای فرهنگی با گذشت سدهها و هزارهها و نیز دگرگونیهای زمانی و مکانی، دگرگون شده اما هنوز در میان مردم مازندران و برخی از مردم یزد و کرمان برجای ماندهاست. خوب است پیش از آنکه آیینهایمان به دست فراموشی سپرده شود به جوانان میهندوست شناخته و شناسانده شود، زیرا که هر ملتی به فرهنگ و آیینهایش زنده و پویا است و آیینها بخش با ارزش و جدانشدنی فرهنگ ایرانی است.»