نقدی بر سخن دبیرکل ملی یونسکو
هردم از این باغ بری میرسد!
“غرب ایران را باید محور آیین “نوروز” قرار دهیم/ این منطقه “شناسنامه تاریخ” ایران است”!!!
شگفتآور است بدانیم این جملهی نادرست را دبیر کل کمیسیون ملی یونسکو گفته است!
?دبیرکل کمیسیون ملی یونسکو (حجت الله ایوبی) در آیین امضای تفاهم نامه احداث مسیر گردشگری تاریخ و تمدن ایران که (۱۳ امرداد) با حضور مدیران و مسوولان شهری شهرهای کرمانشاه، سنندج و همدان در محل هتل پارسیان کرمانشاه برگزار شد، از این سه شهر به عنوان شناسنامه تاریخ ایران زمین یاد کرد!
“تنها غرب ایران را محور آیین کهن نوروز دانستن و شناساندن سه شهر (کرمانشاه، سنندج و همدان) به عنوان شناسنامه تاریخ ایران زمین اینگونه به اندیشه میرساند ایشان یا در اساس نمیدانند مفهوم “شناسنامه تاریخی” یک ملت چیست!
یا نمیدانند سراسر ایران بزرگ چگونه منسجم و یکپارچه در درازای تاریخ فرهنگ این سرزمین را بنا نهاده و در پروش آن همهی ملت ایران دست در دست هم، همچون نگارههای نمادین و گویای شهر پارسه (تخت جمشید) همت گماردهاند.
۱_ شناسنامه فرهنگی-تاریخی یک ملت به چه معناست؟
هر ملتی دارای تاریخ، ساختار خویشاوندی، شیوههای اقتصادی، عرف، قانون و مناسک اعتقادی، زبان؛ ادبیات،هنر و “آیینهای ویژه خود است. (آیینها در دو بخش شادمانی و سوگ دسته بندی نخستین میشوند که نوروز بخشی از آیینهای شادمانی و به شهامت بزرگترین و گویاترین جشن و آیین شادمانی ملت ایران است که از هرگونه بار قومیتی و دینی آزاد است)
این ویژگیها که فرهنگ یک جامعه را از جامعهی دیگر جدا میسازد، شناسنامه فرهنگی یک ملت است که به تاریخ آن گره خورده.به عبارت دیگر گذشتهی تاریخی (آنچه آقای ایوبی آن را به غرب ایران محدود کرده) در بر دارنده حماسه های نیاکان، زبان و گویشها و لهجهها، باورها، سنتها، مفاخر ملی، استورهها، هنر، ادبیات شفاهی و نوشتاری .. است که شناساننده تاریخ فرهنگی یک ملت است.تاریخ بخشی باارزش از شناسنامه فرهنگی یک ملت است که میراث مشترک محسوب شده و هرگاه آن را از یک گروه اجتماعی دریغ کنیم “شخصیتِ فرهنگِ جمعیِ” یک ملت دچار بحرانِ شناختی میگردد!
۲_در کدام سند علمی محور پایه گزاری نوروز،غربِ ایران یاد شده؟نوروز بخشی از آیینهای شادمانی گسترده و پربارِ ایران زمین است که در نوشتههای مستند علمی، یافتههای باستان شناسی و یا ادبیات شفاهی (فولکلور) این سرزمین نشان از آن ندارد که مدار و محور نوروز غرب ایران باشد!در شاهنامه نوشتار مستند تاریخِ ایران زمین درباره نوروز چنین آمده؛
“جهان انجمن شد برِ تخت او
شگفتی فرومانده از بخت او
به جمشید بَر گوهر افشاندند
مَرآن روز را روز نَو خواندند
سرسالِ نو هرمز فرودین
برآسوده از رنج، تن دل ز کین
بزرگان به شادی بیاراستند
مَی و رود و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ از آن روزگار
به ما ماند از آن خسروان یادگار”
همانگونه که روشن است هیچگونه اشارهای (آشکار، یا دارای ایهام) به شهر و یا جایگاهی برای محوریت نوروز نیست مگر همهی ایران!نوروز برآمده از ویژگیهای فرهنگی، اجتماعی، تاریخی، جغرافیایی، استورهای ملت ایران و سرزمین یکپارچه ایران است.“ویژگیهای تاریخی-فرهنگی یک جامعه محدود به بخشی از آن نیست!”
بهرهگیری از برچسبهای اینچنینی که گروههایی از جامعه را از دیگران جدا میسازد خطر ایجاد جناحبندی قومیتی میانِ “ما” و “آنها” را به دنبال دارد که در آن بخشهایی از جمعیت “خودی” و دیگران “غیرخودی” محسوب میشوند!
نوروز آیینی است که همهی هموندان فرهنگ ایرانِ بزرگ به آن وابستهاند و نه بخشهای ویژهای از آن!
به یکپارچگی ملت ایران و میراث مشترک ایرانیان احترام بگذاریم و اگر تخصصی نداریم خوشایندگویی نکنیم!