سعیده پراش، مردم شناس، پژوهشگر فرهنگی ومدرس دانشگاه:
انسان به شوند دارا بودن فرهنگ می تواند زیست بوم خود را بازآفرینی کند. ابزارها،معیارها و الگوهایی بسازد و زندگی خود را با آنها سازگار کند.
ز دانا بپرسید پس دادگر
که فرهنگ بهتر بود یا گوهر
فرهنگ مجموعه ایست در هم تنیده شامل؛ دانستنی ها،باورها و اعتقادات،فن،هنر،روش،قانون و تمام رفتارها و ضوابط شیوه ی زیست مردم،که فرد آن را از جامعه ی خویش فرا می گیرد و منتقل می کند.
فرهنگ مادی_ فرهنگ غیر مادی
پدیده هایی که محسوس،ملموس و قابل اندازه گیری هستند مانند ابزارهای کاربردی زندگیِ انسان،اختراعات و ابداعات در زمره ی فرهنگ مادی هستند.فرهنگ غیر مادی ؛بخشی از فرهنگ که قابل اندازه گیری نیست و به شمارش و آمار در نمی آید و ارزیابی آن از بخش فرهنگِ مادی دشوارتر استمانند؛ ارزش ها، باورها، هنجارها، نمادها(زبان مهمترین نماد)،ساختار خانواده و خویشاوندی و از این دست.فرهنگ مادی و غیرمادی به یکدیگر وابسته اند و دگرگونی در یک بخش،دگرگونی در بخش دیگر را به همراه می آورد.
میراث فرهنگی به همه ی آثار مادی و غیر مادی به جا مانده از گذشتگان گفته می شود که دارای ارزش فرهنگی است و شناسنامه فرهنگی یک ملت را به نمایش می گذارد.میراث فرهنگی یک کشور از آنِ همه ی مردم آن کشور است و همه در برابر آن مسعولیت دارند.
میراث فرهنگی دارای دو بخش ملموس و ناملموس است.
میراث فرهنگی ملموس، قابل دید و لمس کردن است مانند بناهای تاریخی و ابزار و اشیا موزه ها. میراث فرهنگی ناملموس را می توان گنجینه زنده بشری و بازتاب فرآیندهای خردمندانه دانست که در دوره های تاریخی در یک جامعه شکل گرفته. میراث فرهنگی ناملموس به گونه ای ناخودآگاه و روایی از نسلی به نسل دیگر منتقل و آموخته می شود. نگاهبانی از میراث فرهنگی ناملموس در پویایی و زنده نگاهداشتن فرهنگ به ویژه پاره فرهنگ های بومی که بخش رنگین بدنه ی فرهنگ هستند،و در پایداری چندگانگی (تنوع) فرهنگی نیازی ضروری است.
_باورداشت ها و اعتقادات
_تاریخ ادبیات شفاهی
_آیین ها و آداب و رسوم(برای نمونه “خون بس”)
_قصه،متل و داستانک ها
_ترانه ها و آوازهای بومی
_استوره و افسانه
_ستاره شناسی
_روش های پزشکی
_زبان،گویش ها،لهجه ها
_دانش مهرازی
_نمایش های سنتی و آیینی و جشنواره ها مانند؛تعزیه، لافن بازی(یا ریسمان بازی از نمایش های جشنواره ای استان گیلان)،
وَرزا جنگ (آیینی کهن که در زمان آسایش از کار انجام می شود .مبارزه میان گاوهای نَر با کارکرد انتقال ویژگی های زیستی برتر به نسل های بعد)
_جشنواره های فصلی برداشت محصول: مانند جشنواره انار،فندق، برداشت گندم و..
_رقص و پایکوبی
_نمادهای سنتی که در نقاشی،تندیس سازی،سفال،بافت فرش و.. به کار می رود.
_گوناگونی شیوه های پخت خوراک.
همگی در زمره میراث فرهنگی ناملموس هستند.
فرهنگ غیرمادی و میراث فرهنگی ناملموس بخش بسیار بزرگ شناسنامه یک جامعه و یک ملت را تشکیل می دهد و نادیده گرفتن بخش هایی از آن تهدیدی است در از دست دادن هویت فرهنگی و ملی.یکی از بخش های جدایی ناپذیر و پررنگ میراث فرهنگی ناملموس، آداب و رسومی است که در درازای زمان مردم را نسبت به شیوه های مرسوم انجام کنش های روزانه شان هوشیار می کند و آن ها را با فرهنگ، نمادها و نشانه ها و دیگر افراد جامعه سازگار و همراه می کند.از میان رسم های پرشمارِ فرهنگ پربارِ ایران چندی است که در بسیاری از رسانه های اجتماعی،واکنش های گوناگون را درباره ی ثبت ملی رسمِ کهن “خون بس”،می خوانیم و می شنویم.
“خون بس” رسمی کهن در پایان دادن به درگیری ها،جنگ ها و خونریزی های درون و برون گروهی بوده است.
در درگیری میان گروهای اجتماعی(ایل،طایفه و..) اگر فردی کشته می شد برای پایان دادن به جنگ و خونریزی، یکی از دختران خانواده قاتل به عقد و ازدواج یکی از مردان خانواده ی کشته شده(مقتول) در می آمد.در سرزمینی با جایگاه جغرافیایی و سیاسی ویژه و کم آب،افتخار به جنگ آوری و دلیری و درگیری بر سرِ منابع و آب دور از ذهن نیست!فراگیری و رواج این رسم در بخش هایی از ایران(خوزستان،عشایربختیاری،لرستان، ایلام و ..)در زمان خود نه تنها ناکارآمد نبوده بلکه بر خلاف باورِ برخی تاکید بر نقش و ارزش زنان در پیوندهای اجتماعی، پایداری ساختارِ خانواده و خویشاوندی داشته است که با نگاهی کارشناسانه، علمی و بدون پیش داوری می توان به چرایی شکل گیری این رسم کهن پی برد.
جهان پیش رو بیننده دگرگونی های بسیار در الگوی خانواده است که برای نسل های پیشین ما تصورش هم دشوار بوده است!
دگرگونی های گسترده ای در ساختار خانواده؛
_خانواده تک والدی(پدر یا مادر به همراه فرزند)
_خانواده ترمیمی(ازدواج های دوم به همراه فرزندانی از ازدواج پیشین)
_خانواده همبالین(پیش از ازدواج یا به جای ازدواج با هم زندگی می کنند.)
سرانجام اینکه خانواده با آنچه در پنجاه سال پیش بود تفاوت زیادی پیدا کرده است و با آنچه در صدسالِ پیش بوده است،تفاوت های بیشتری!تنها ساختار و شکل خانواده و خویشاوندی دچار دگرگونی نشده است!
“رابطه” به معنای دگرگونی در چشمداشت از مناسبات با دیگران تنها بیست یا سی سال است که کاربرد عمومی پیدا کرده، آنچه به دوامِ “رابطه” در جهان نوین می انجامد صمیمیت و تعهد است.این دگرگونی عاطفی که معنای عشق و رابطه جنسی را بسیار متفاوت از گذشته کرده است، برآیند پویایی فرهنگ است.
دگرگونی در ساختار اجتماعی،دگرگونی در همه ی نهادها را پدید می آورد.
حال چگونه است که ما از ثبت ملی رسمی کهن که در زمان و زمینه ی اجتماعی خویش “کارکرد” داشته،سر باز می زنیم و آن را با دگرگونی های جهان پیش رو تحلیل و تبیین می کنیم؟!در چین بر خلاف سیاست های رسمی حکومت در پشتیبانی از حقوق خانواده، ازدواج در برخی مناطق بسیار سنتی انجام می شود و قرار و مداری است بین دو خانواده نه افرادی که با هم ازدواج می کنند! این رویه در هند و بسیاری از شهرها و روستاهای جهان رایج و عادی است.بنابراین چشمداشت زیادی است که به بهانه ی شعارهای زن محور(فمنیسم) ، نسخه ای یکسان برای دو ساختار اجتماعی و فرهنگی متفاوت پیچیده شود.جامعه ی پساصنعتی و پسانوین ساختاری متفاوت با جامعه ی در حال گذار دارد.
هر فرهنگ را باید بر اساس معناها و ارزش های ویژه ی آن فرهنگ مطالعه کرد، این همان دیدگاه “نسبی گرایی فرهنگی” است که ما را از مطلق گرایی و مطلق نگری به دور می دارد.آنچه در این روزها می خوانیم اعتراض هایی است که بدون نگاه کارشناسی و تخصص گرایانه،با نگاهی مطلق گرایانه به “خون بس” نگاه می کند!نیاز است بگویم ما تنها درباره ی ثبت ملی این رسم کهن و میراث ناملموس سخن می گوییم و نه تکرار و پیوستگی آن! فرهنگ پویاست،پوست می اندازد و کنش های اجتماعی مناسب با ساختار جامعه را شکل می دهد .
ازدواج، بیست، سی و یا پنجاه سال پیش در ساختار و شرایطی دگرگونه از امروز انجام می گرفته، و بیش از آنکه بر “رابطه”، صمیمت عاشقانه و برابری استوار باشد، بر؛
_تنظیم و مشروعیت بخشیدن به روابط جنسی
_پیوستگی و تداوم نسل
_اجتماعی کردن کودکان،پیوستگی و پایداری میراث فرهنگی استوار بوده است.از سویی دیگر هر اجتماع انسانی فرهنگ ویژه ای دارد. بدین معنی که هر رسم،آیین،اندیشه، هر شیوه ی بیان و رفتاری که رخ می دهد فرهنگ است و “کارکرد”دارد.کارکرد یعنی هر کنش اجتماعی و نهاد را با توجه به رابطه یا رابطه هایی که با تمامی کالبد اجتماعی دارد، در دید آوریم. به عبارت دیگر کنش اجتماعی وقتی به روشنی شناخته می شود که مناسبت،سهم و کارایی آن در برابر سایر کنش های اجتماعی روشن شود. زمانی می توان گفت یک رفتار، پدیده و یا رسم مورد مطالعه قرار گرفته است که شیوه ی ارتباطش با اقتصاد،سیاست،خانواده و دین کاملا روشن شده باشد و همچنین کارکرد و خویشکاری اش در سطوح گوناگون بررسی شود و شُوند (دلیل)چیستی اش روشن گردد.
در اینجا با دو پدیده “مجموعه نگری” و “سودمند بودن” رو به رو هستیم.”خون بس” در مجموعه ی فرهنگی زمان و زمینه ی خویش، نه تنها آسیب رسان نبوده بلکه سودمندی های فراوانی داشته است؛ مانند: پیشگیری از جنگ و خونریزی،پیشگیری از تکه تکه شدن منابع،پیشگیری از فروپاشی ساختار اجتماعی، نگاهداشت هنجارها و ایجاد همبستگی اجتماعی.
یک پدیده ی تاریخی_اجتماعی را نمی توان جدا از زمینه،زمان و ساختار فرهنگی اش بررسی کرد.
فرهنگ مجموعه ای از سازمان ها و هموندهاست که واحدهای وابسته به یکدیگر دارند و هر واحد در جای خود در کنار واحدهای دیگر، خویشکاری خود را در مجموعه کل انجام می دهد.”خون بس” رسمی کهن در پاسداشت ساختار خانواده و خویشاوندی بوده که در نتیجه به نگاهبانی فرهنگ می انجامیده است.خانواده در بستر تاریخ همواره ابزار سودمندی در یادگیری،همیاری،پیوندهای گروهی و قبیله ای و نظم اجتماعی بوده و در این میان زنان همواره جایگاه و نقش اصلی را ایفا کرده اند و این موضوع فراتر از عشق و رابطهی شخصی، برای پایداری ساختار اجتماعی کارکرد داشته است.
بنابراین “خون بس” نه تنها شوند سرافکندگی زنان ایران زمین نیست بلکه با بررسی در زمان و زمینه ی فرهنگی خود نشان از ارزش والای زنان در پاسداری از ساختار خانواده و خویشاوندی،پیوستگی نسل ها،پیوستگی میراث فرهنگی و نگاهبانی از فرهنگ دارد. فرهنگ پویاست؛تمام پدیده های اجتماعی بنابر نیازمندی های زمان دستخوش دگرگونی هستند و ثبات به معنای فیزیکی واژه، در هیچ یک از جنبه های فرهنگی یافت نمی شود.
فقط فرهنگ های مرده_ که آثارشان را از میان برگه های تاریخ کاوش های باستان شناسی می توان دید_ثابت هستند وگرنه زندگی جامعه ی انسانی نمی تواند ساکن و ثابت باشد و پیرو آن سنت ها، آداب و رسوم،روش ها، هنر و سرانجام فرهنگ نیز پیرو این دگرگونی است و این راز ماندگاری و هستی فرهنگ است.فرجام سخن اینکه در جامعه ی در حالِ گذار ایران با دگرگونی ساختار و زمینه ی فرهنگی، “خون بس” نیز کارکرد خود را از دست داده و به یادگاری در حوزه ی “میراث فرهنگی ناملموس” تبدیل گشته است.
اما فراموش نکنیم بخش مهمی از شرایط گذار، فرآیند چگونگی گسستن از گذشته و پیوستن به آینده است.
فرد جزییات فرهنگ جامعه ی پیشین خود را می شناسد و برای بازسازی آینده آماده می شود.در این گذار نباید با نگاهی سرزنش آمیز به پیشینه ی فرهنگی خویش بنگریم، زیرا که دچار نوعی سردرگمی میان گسستن از گذشته و پیوستن به آینده خواهیم شد.کارکرد آگاهی از میراث فرهنگی ملموس و ناملموس آگاهی رسانی و آشنایی نسل های نو در پیوند و همبستگی با فرهنگ ملی است که به تقویت حس همبستگی اجتماعی و پایبندی به هویت ملی می انجامد